در فرهنگ اسلام، همه جنگها "تحمیلی" است (جنگ تحمیلی؟ صلح تحمیلی؟)
بمناسبت روز " راهیان نور" و روز "بزرگداشت شهدا" _ ۱۳۹۵
بسمالله الرحمن الرحیم
محضر برادران عزیز سلام عرض میکنم.
به چند پرسش اساسی در باب مفاهیم حقوق بشری جنگ، سعی کنیم پاسخ بدهیم. سؤال اصلی این است که از یک طرف اسلام دینی از طرف خداست رحمه للعالمین برای حمایت بشر، نجات بشر، هدایت بشر، رستگاری او، برای اخلاق، معنویت، برادری، آرامش، نازل شده و خود قرآن و روایات دین را اینطور تعریف میکنند از یک طرف صحبت از قداست جهاد و شهادت و مبارزه و خستگیناپذیری و خطرپذیری میشود/ جمع این دو مقوله که ظاهراً ممکن است با هم قابل جمع به نظر نرسند چیست و کجاست؟ چطوری میشود که هم صلح مقدس و الهی است و قتل و خشونت حرام است و هم از یک طرف جهاد و شهادت مقدس و عبادت است و بالاترین جهاد، جهاد نظامی است و سخن از خطر و خطرپذیری و این مباحث میشود. نحوه جمع این دوتا، موضوع بحث ماست.
به نظرم آمد یک بخشی از خاطرات یکی از دوستان و برادران ما که در عملیات بدر، سال 63 با هم بودیم و ایشان در عمق خاک عراق در 30- 40 کیلومتری بعد از باتلاقهای هورالهویزه که با بلم و غواصی از آنجا رد شدیم و بچهها خط را شکستند و آن طرف رفتیم ایشان در شرق دجله شهید شد. بخشی از خاطرات را که در دفترچه خاطراتش راجع به عملیاتهای آغاز جنگ نوشته بود که فرزند ایشان بعداً به من گفت برای شما بخوانم که وقتی جنگ بر ما تحمیل شد بچههای ما بدون هیچ آمادگی وارد منطقه و درگیریای شدند که صددرصد آماده دفاع و مقاومت بودند اما شاید صفر درصد آماده جنگیدن بودند نه امکانات، نه سلاح، نه آموزش هیچ چیز نمیدانستند و خود این نشان میداد که خود این جنگها تحمیلی بود. در فرهنگ اسلامی همه جنگها تحمیلی است. هیچ جنگی خواسته جبهه اسلام نیست. هیچ جنگی خودخواسته و خودساخته نیست. همه جنگها تحمیلی است. تمام جنگهای صدر اسلام تحمیلی بود. سه جنگ در زمان امیرالمؤمنین(ع) جمل، نهروان، صفین، همهاش تحمیلی بود. هیچ جنگی را جبهه اسلام و توحید آغاز نکرده، و نخواهد کرد. کربلا تحمیلی بود. جنگها همه تحمیلی بود. جنگ چه تحمیل، چه جنگ تحمیلی و چه صلح تحمیلی، اساساً تحمیل یک واکنش دفاعی برمیانگیزاند. جنگ تحمیلی جنگ در جهت ضد عدالت است تجاوز است باید دفاع کنیم. صلح تحمیلی هم تلاش در جهت سازش و خیانت و ظلمپذیری است آن هم باید تا میتوانیم مقاومت کنیم. اگر توان نبود چه در جنگ، چه در صلح، آن بحث دیگری است و وظیفه اضطراری پیش میآید. حالا میخواهم به این سؤال بپردازم اگر دوستان و برادران سؤالی دارند چه شفاهی چه کتبی هرطور بفرمایید من در آخر جلسه خدمت شما هستم. ولی بخشی از خاطرات ایشان را من بخوانم میگوید ما روزهای اول جنگ که رفتیم هیچی بلد نبودیم، سلاح هم نداشتیم، اصلاً آموزش نظامی ندیده بودیم، یکی معلم بود، یکی کارگر بود، یکی طلبه، یکی دانشجو، یکی نانوا، یکی شوفر تاکسی، شاگرد مکانیک بودیم. به منطقه رفتیم با سلاحهای ساده هم آشنا نبودیم گاهی 10 نفر با 5تا سلاح جلو میرفتیم. سلاحی نبود. که هرکس شهید شد سلاح او را برداریم یا از دشمن سلاح بگیریم. بعد یک کم و چند ماهی از جنگ گذشت آماده میشدیم که نیمه شب به خط بزنیم یک جمع 30- 40 نفری بودیم هنوز نیروهای منظم زیاد در این محوری که ما بودیم نبودند در حال آماده شدن بودیم که دشمن ما را به خمپاره بست. حالا منافقین لو داده بودند یا کسی معلوم نبود، یک خمپاره کنار من به زمین آمد به نحوی که تمام سر و بدن من زیر خاک رفت و گمان کردم که تمام شد. از زیر خاک بیرون آمدم دیدم به لطف خدا هیچ آسیبی به ما نرسیده و همه بچهها سالم هستند. آن شب به خط دشمن زدیم، نیروهای اصلی در محور دیگری عمل میکردند. خطی که قرار بود شناسایی بشود، میگوید چقدر همه کارهای ما ابتدایی بود. دو نفر رفته بودند شناسایی کنند، یک نفرشان برنگشت و آن یک نفری که برگشت اطلاعاتی که برای ما آورد تقریباً هیچ کدامش درست و دقیق نبود. وارد منطقهای که شدیم که خط را بشکنیم دیدیم آب را دشمن بسته است. ما به منطقه بستان رفتیم، 10/6/60 آماده عملیات شدیم. ناگهان اعلام کرد که رجایی و باهنر ترور و شهید شدند. روحیه بچهها بهم ریخت، گفتند اگر صلاح میدانید به جای امشب فردا حمله کنیم؟ گفتم نه، همین امشب میرویم. چون معلوم نبود تا فردا چه اخبار دیگری برسد و چه اتفاقات دیگری بیفتد. وارد محور شدیم نیروی گشت و شناسایی درست کار نکرده بود فاصله 6 کیلومتر را به ما 4 کیلومتر اعلام کرده بودند. قرار بود گردان خط شکن، گردان شهید آهنی به فرماندهی شهید سبحانی و گردان حرّ به فرماندهی شهید چراغچی که بعداً شهید شد عمل کنند. متأسفانه با منطقه آشنا نبودیم بچههایی که به شناسایی رفته بودند بچههای آن منطقه نبودند. مجروح شدند و برگشتند. شناسایی ناقص بود. بعد قرار بود 5/4 صبح به میدان مین دشمن برسیم یا توپخانه همزمان آتش کند هنوز دو کیلومتر به میدان مین مانده آتشباری توپخانه آغاز شد. ما دو کیلومتر زیر آتش دشمن به سوی دشمن چشم در چشم دویدیم. دو نفر از بچهها شهید شدند. یک نفر قطع پا، ولی خط را شکستیم. سلاحها و تانکها و نفربرها، توشیکا، تانک M60 تعداد زیادی به غنیمت گرفتیم ولی از هیچ یک بلد نبودیم استفاده کنیم.
دقت کنید که بچهها اول جنگ با چه مظلومیتی میرفتند. میدانید کل سپاه آن موقع که نیروی زرهی و توپخانه نداشت کل تانک و نفربر و زرهی و توپهایش را از دشمن غنیمت گرفت. واحدهای زرهی و توپخانه و تانک که برای لشکرهای بسیج درست شد همهاش از دشمن بود هیچی از این طرف خریداری نشده بود هنوز نمیدانستیم که پاتک چیست و چگونه ضد حمله صورت میگیرد. جنازه چندتا از بچهها ماند ولی خط را شکستیم. جلوی نیروی پاتک کننده دشمن را گرفتیم، افسر عراقی که اسیر شد از مقاومت ما تعجب کرده بود که شما چگونه با این تعداد کم جلوی دو تیپ زرهی ما ایستادید و این همه غنیمت گرفتید؟ به او نگفتم که ما حتی سلاح نفری به تعداد افرادمان نداشتیم! سلاح شهدا یا سلاح شما را برمیداشتیم. بچهها خوب جنگیدند. شهید ایزدی فرمانده گردان به چذابه نیامده بود و قرار بود اینجا نیروها برای فتحالمبین سازماندهی شوند. ایشان شهید شد. در چذابه آتشی که بر سر ما ریختند قابل شمارش نبود. شهید سلیمانی، شهید عبدی در عملیات خرمشهر، میگوید گفتند خرمشهر میخواهد آزاد بشود ولی یک عملیات انحرافی شما باید انجام بدهید. ما به منطقه چذابه آمدیم. شرایط سخت بچهها را ببینید. میگوید قرار بود همزمان با حمله بیتالمقدس به خرمشهر ما به عنوان یک گردان شهادتطلب خط دشمن را در چذابه بشکنیم به نحوی که دشمن گمان کند که محور اصلی عملیات اینجاست. منطقه را آب گرفته است، ما داخل آب میایستادیم، داخل آب مینشستیم و داخل آب میخوابیدیم. یعنی مینشستیم سرمان از آب بیرون بود. منطقه اینقدر آب و باتلاق بود و نمیتوانستیم عقب برویم و نمیتوانستیم جلو برویم. چکمه کم بود و غذا کم میرسید. 24 ساعت معمولاً گرسنه بودیم، هوا به شدت گرم. پشهها به شدت گزنده. آب کثیف، مسئله بهداشتی نیست، کنارمان در آب جنازههای عراقی بود بوی جنازه منطقه را برداشته است. شب به شدت سرد، باز در درون آب باید تا صبح میماندیم و بعضی از برادران ما در آن دو ماهی که در منطقه بودیم روماتیزم گرفتند ولی حاضر به عقب رفتن نبودند. معمولاً درد استخوان و درد پا داشتیم. میگوید یکی از بچهها آمد مریض بود گفت برادر ما را ترخیص کنید. گفتم انشاءالله بگذار خرمشهر آزاد شود همه با هم میرویم. گفت من از شدت درد چشمم روی هم نمیآید. گفتم چند کیلومتر عقب برو استراحت کن و دوباره فردا یا پس فردا برگرد. اینجا هر یک نفر ما مأموریت ده نفر را بر دوش دارد نمیتوانیم عقب برویم. به ما خبر رسید 56 هزار نیرو برای عملیات آزادی خرمشهر آماده شدند. به ما گفتند که باید تا 48 ساعت دیگر همانجا بایستید و درگیری را ادامه دهید تا عملیات آغاز شود من نمیتوانستم به نیروها بگویم که 48 ساعت دیگر عملیات خرمشهر آغاز خواهد شد مقاومت کنید ولی مقاومت به راستی سخت بود. بدن من شبها در آب میلرزید، روزها کله ما بخار میشد، بدن من پلاسیده بود، قدرت کنترل بدن خود را از دست داده بودیم. پای بچهها 24 ساعت در آب بود. درد پا گرفته بودیم همه فعالیتهای ما باید در آبی که دستکم تا زانوی ما ارتفاع داشت انجام میشد حتی دستشویی رفتن، حتی نماز خواندن، غذا خوردن.
حالا شما این وضعیت بچهها را تصور کنید. و میگوید ما آنجا را نگه داشتیم و افسر عراقی را اسیر کردیم افسر آمد آنجا بچههای ما را میدیدند آنها تعجب میکردند که شما چند نفر هستید و چطوری اینجا ایستادید؟ ما این منطقه را که به آب بستیم ما فکر کردیم که دیگر کسی اینجا نیست شما چطوری اینجا صبر میکنید؟ خب این وضعیت آن دوستان بود.
و اما آن سؤال اصلی که طرح کردم. یک مسئله مهم، مسئله وحدت و امنیت اجتماعی است. اصل وحدت و امنیت یک مقوله تربیتی، فرهنگی، نرمافزاری، اخلاقی و ایمانی است. اما اگر کمک سختافزاری از طرف نیروهای نظامی، انتظامی نشود آسیبهایی به آن وارد میشود و تهدیدهایی علیه آن هست، تهدید از خارج، تهدید از بیرون، تهدید از درون که امنیت و وحدت بهم بریزد. اولاً این دوتا مسئله وحدت و انسجام اجتماعی این قدر مهم هستند. ببینید یک جامعهای که انسجام اجتماعی آن از هم میپاشد الآن بعضی از کشورها جلوی چشمتان است یک مرتبه 50 سال جنگ داخلی میشود نمیتوانید کنترل کنید. نیروهای خارج و بیگانه هم میآیند وارد صحنه میشوند. الآن در عراق، در سوریه، در یمن، در لیبی، در تمام اینها انسجام اجتماعی بهم ریخته و الآن چند سال است؟ چند سال دیگر هم ادامه خواهد یافت. قبل از اینها افغانستان. یک مرتبه شکافهایی باز شود و در تمام همه کشورها ملیتها، قومیتها، مذاهب، همه جا هستند همه کشورها اینطوری هستند هیچ کشوری به لحاظ قومیت و زبان و مذهب یک دست نیست. ولی چطوری است که بعضی از کشورها انسجامشان کاملاً حفظ میشود با وجود این که دهتا قومیت و مذهب دارد مثل خود ایران. یک جاهایی در یک کشوری میبینید فقط دو – سه تا مذهب است یا دو – سه تا قومیت است یک مرتبه ازهم میپاشد ناامنی، هرج و مرج، تروریزم، بمبگذاری، جنگ داخلی، جنگ مذهبی، جنگ قومی، دیگر نمیشود آن را جمع کرد. یک مرتبه 5 سال، 10 سال، 20 سال، 50 سال، یا کشور تجزیه میشود یا مدام ناامنی و جنگ داخلی است. خب به این فروپاشی اجتماعی میگویند. اگر وحدت و امنیت در یک جامعهای نباشد هم از بیرون، به آن حمله میشود و هم از درون از هم میپاشد و این دوتا دو امر واجب شرعی و الهی هستند قبل از آن و غیر از آن، واجب و لازم عقلی هستند. یک کشور همین که وا بدهد و شالوده آن ازهم وا برود یک مرتبه عفونتهای داخلی و کرمهای داخلی، انگلها و ویروسهای داخلی فعال میشوند کینههای داخلی سر باز میکند هرکسی به هرکسی زورش برسد میزند، میبرد، غارت میکند، و همزمان از بیرون تزریق میشود. کشورهای همسایه، قدرتهای فاسد جهانی، تا میبینند یک کشوری ازهم پاشید و دیگر رهبری ندارد، قانون ندارد، حکومت نیست، وحدت نیست، امنیت نیست، دیگر میریزند. شما ببینید مثل قطر و امارات و آل سعود، همه میلیارد میلیارد پول و دلار دارند توی عراق و سوریه و یمن و لیبی و افغانستان و پاکستان میریزند آنجا آدم استخدام میکنند سلاح میفرستند، همینطور مدام پول و سلاح و حتی آدم تزریق میکنند. از بیرون هم نمیگذارند که دیگر یک کشور خودش منسجم بشود. همین که از داخل وا رفت لحیم آن وا رفت این شکاف مدام بزرگتر و گشادتر میشود و از بیرون، ضربهزنیها شروع میشود. حالا تو بیا جمعش کن! یک مرتبه کار به جایی میرسد که از این شهر به آن شهر حمله میشود بعد توی شهر از این محله به آن محله، بعد توی یک محله و یک کوچه از این خانه به آن خانه تیراندازی میشود! این قضیه در کشورهای مختلفی در دنیا اتفاق افتاد. در لبنان بود، در جاهای دیگری بود. یعنی اگر این وحدت و امنیت رفت، اگر یک جامعهای رهبری منسجم و واحد نداشت و ضریب همکاری و هوشیاری بالا نبود اگر وا داد تا آخر میرود. ناامنی، غارت، موزههایشان را میآیند غارت میکنند تا نفت و منابعشان تا ناموس و بچههایشان. همین الآن در عراق و سوریه چند هزار بچه و کودک مفقود هستند. اینها را یا ارتشهای غربی یا دلالهای آدمفروش این بچهها و زنها را به عنوان کنیز و برده جنسی و فاحشه میبرند یا انواع و اقسام استفادهها را از اینها میکنند کار کشیدن از اینها، استثمار اقتصادی اینها، فروختن اینها، حتی بعضی از اینها بدنشان قطعات یدکی بدن بچه سرمایهدارهای اروپا و آمریکا میشود یعنی اینها را میبرند نگه میدارند – اینها را خود سازمان ملل اعلام کرد – که اگر کلیه یا قلب یا معده یا چشم فلان بچه سرمایهدار عیب برداشت، اینها مثل بانک اعضا و بانک عضو هستند سریع اینها را میکشند جراحی میکند برای این را برمیدارد برای آنها میگذارد. اینها قطعات یدکی برای آن سرمایهداران هستند. خب تا اینجا میشود. الآن چند هزار بچه عراقی، سوری، یمنی، لیبیایی مفقود هستند اصلاً معلوم نیست کجا هستند بعضی از اینها را حتی به عنوان پناهندگی به اروپا بردند. آن روز در خبرها خواندم که حداقل 20 هزار از این بچهها که به این عنوان ما اینها را میبریم میدهیم خانوادهها نگهداری کنند اصلاً مفقود هستند و در خود اروپا معلوم نیست کجا هستند! یعنی معلوم است که کجا هستند. یک کشور وقتی که ازهم پاشید دیگر نه ناموس، نه امنیت، نه آب و برق، نه پیشرفت علمی، نه توسعه، صنعت، آزادی، حکومت، انتخابات، اقتصاد، هیچی دیگر ندارد و نخواهد داشت. این از اهمیت این قضیه و لذا خداوند در قرآن به این قضیه چند بار تأکید میکند. همین آیه مشهور «وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ» که میگوییم و رد میشویم اقلاً 12 نکته مهم در این باب است. ببینید خداوند چه میفرماید: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم «وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ جَمیعًا وَلا تَفَرَّقوا وَاذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً...» چنگ بزنید و بچسبید به حبل خدا و ریسمان الهی، همه با هم، و پراکنده نشوید، و به یاد بیاورید نعمتی که خدا بر شما نازل کرد وقتی که همهتان با هم دشمن بودید هر کسی به فکر خودش بود. «فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُم...» خداوند قلبهایتان را به هم نزدیک کرد؛ «فَأَصبَحتُم بِنِعمَتِهِ إِخوانًا...» به نعمت خدا، شما که همهتان دنبال انتقام و ضربه زدن و بهرهکشی از هم بودید برادر شدید «وَکُنتُم عَلىٰ شَفا حُفرَةٍ مِنَ النّارِ...» لب پرتگاه آتش بودید داشتید سقوط میکردید «فَأَنقَذَکُم مِنها...» (آل عمران/ 103)؛ پس آنگاه خداوند شما را نجات داد. خب این معنی تحتاللفظی آیه در باب وحدت و انسجام اجتماعی است. اگر به تک تک کلمههایش توجه کنید هر کلمه پاسخ چندتا سؤال و شبهه و چندتا توهم است. «واعتصموا» اعتصام دست زدن نیست، اعتصام یعنی چنگ زدن. یعنی چسبیدن. شما وقتی ته یک گودالی افتادید یا در آب دارید غرق میشوید یک طنابی بیندازند آن طناب را چطوری میچسبید؟ وقتی دارید خفه میشوید یا دارید از بین میروید، یک طنابی که از بالا میآید چطوری به آن طناب گیر میدهید؟ اعتصام یعنی آن. یعنی میفرماید به حبل خدا، به این قوانین و ارزشهای الهی طوری چنگ بزنید و بچسبید که انگار حواستان هست که اگر چنگ نزنید خفه میشوید یعنی اینقدر محکم و جدی و عملگرایانه و واقعی. وجوب چسبیدن به نحوی که بتوانید از آن آویزان شوید و نجات خودتان را در آن ببینید. این یعنی چی؟ یعنی دینداریهای کشکی، شعارهای بیمحتوا، وراجی، حرف زدن، همش حرفهای قشنگ زدن و عمل نکردن فایده ندارد. اعتصام، مدام نگویید وحدت وحدت، واقعاً برای وحدت فداکاری کنید. دوم میفرماید بحبلالله. دوماً دین، حبل است. دین، فقط مناسک نیست. دین، ریسمان و نردبانی برای بالا رفتن است. این هم یک نگاه به دین است این در حوزه فلسفه دین خیلی معنا دارد چون بعضیها میگویند دین، مسائل ذوقی و سلیقهای و شخصی است. دین یک مسئله درونی است، اعتصام به دین، دین چیزی خارج از ما نیست، حقیقت واقعی بیرون از ما نیست که بخواهیم به آن چنگ بزنیم. دین، حبل و ریسمان نیست، برای بالا رفتن نیست، برای سرگرمی است، برای تخلیه عقدههاست برای الف، ب، ج. ولی میفرماید که دین حبل است. حبل یعنی ریسمانی برای بالا رفتن است یعنی دستورالعمل برای عمل است. «حبلالله» این حبل، الهی است یعنی خداوند هم نسبت به رشد جامعه بیتفاوت نیست حبل فرستاده است. بعد میفرماید «جمیعاً» اعتصام، دو جور است یکی اعتصام فردی و یکی اعتصام جمعی. یکی یکی به مکتب نچسبیم، جمیعاً همه با هم، همه با هم به این ریسمان بچسبید. همه با هم بالا بیایید، نجات جامعه، وحدت اجتماعی، تمسّک جمعی نه فقط فردی. «وَاذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ» یک نعمتی اینجا از ناحیه خداوند مستقیم به شما داده شده است وحدت و برادری را نعمت بدانید. بعد میفرماید شما فراموشکار هستید و یادتان میرود که یک زمانی وقتی دین نباشد همه وحشی میشوید و به جان هم میافتید یادتان میرود که این نعمت الهی است که مؤمنین را با هم برادر و خواهر کرد که همه به فکر هم باشید، انفاق کنید، کمک کنید. «وَاذْکُرُوا» یعنی یادتان نرود شما یادتان میرود «نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ» این نعمت ویژه شما نازل شده، همه جوامع از این نعمت برخوردار نیستند یک نگاه ویژه به شما شد. «إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً...» روابط اجتماعیتان بر اساس دشمنی بود، همه دشمن هم بودید، هرکسی فقط به فکر خودش بود همه به همدیگر به چشم رقیب و دشمن نگاه میکردید «فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُم» این الفت کار خداست، خدا بین شما برادری و محبّت ایجاد کرد. این را امری الهی بدانید. «بَیْنَ قُلُوبِکُم» الفت باید بین قلبهایتان باشد نه بین زبان و فقط لباس فرم واحد و شعارهای واحد! نه؛ الفت قلب، قلبهایتان باید به هم نزدیک باشد و واقعاً همدیگر را دوست داشته باشید. «فَأَصبَحتُم بِنِعمَتِهِ إِخوانًا» به نعمت خداست که برادر شدید یعنی برادری آمدنی و رفتنی است. «أَصبَحتُم» یعنی برادر شدید. به همین شکل هم ممکن است نابرادر بشوید. پس برادری قانون دارد و یک واقعیت زنده است میآید و میرود باید مراقب باشید که نرود. شما بر لبه پرتگاه آتش بودید یعنی این مسئله وحدت، مسئله مرگ و زندگی است و عدم وحدت، در جامعه همه رقیب هم، دشمن هم، علیه هم، بد همدیگر را بخواهند و... اینها عذاب الهی است. «وَکُنتُم عَلىٰ شَفا حُفرَةٍ مِنَ النّارِ» شما لب پرتگاه هستید، اینها مسئله مرگ و زندگی در جامعه است که همدیگر را دوست داشته باشید یا همه با هم دشمن باشید. «فَأَنقَذَکُم مِنها» خداوند شما را نجات داد.
حالا دقت کنید، دین آمده برای از جمله نفی همه جنگها، خشونتها، کینه و تجاوز. در دنیا چگونه جنگ اتفاق میافتد؟ وقتی که یک کسی، یک گروهی، یک حکومتی، یک ارتشی به یک جای دیگری حمله و تجاوز کند اگر هیچ کس به هیچ کس حمله نکند جنگی بوجود نمیآید. پس منشأ جنگ تجاوزگری است، طاغوتها. تمان جنگهای عالم و تاریخ از طغیان یک طاغوتی شروع میشود از بیایمانی، بیتقوایی، خشونتپرستی، و این که من باید رئیس تو باشم! امکانات تو باید برای من باشد، تو باید برده من باشی. من رئیس همه شما باید باشم. من باید بیشتر بخورم. ما باید بیشتر بخوریم. طاغوت یعنی این. پس منشأ تمام جنگها و خشونتها این روح طغیان و معصیت است. بعد شروع میکند به دستاندازی به حریم دیگران، حقوق دیگران، ناموس دیگران، سرزمین دیگران، منابع دیگران، تجاوز شروع میشود. تمام جنگهای عالم اینطوری شروع میشود. اولین جنگی که در تاریخ بشر شروع شده است جنگ قابیل با هابیل است. تمام فلسفه همه جنگها در همان دیالوگ هابیل و قابیل، بیان شده است. قرآن میفرماید هابیل و قابیل قبل از قتل یک گفتگویی با هم دارند، ظالم و مظلوم، جبهه حق و باطل، عدل و ظلم، جلّاد و شهید، یک گفتگویی دارند که این گفتگو به نظر من پایاننامههای بسیاری در مباحث حقوقی و اخلاقی در مورد آن میشود نوشت. اولاً این جواب این کسانی که در تاریخ بشر و تاریخ جهان را مینویسند در فیلمها یک جوری مینویسند که انگار انسان نخستین مثل حیوانات بوده و از خودش صدا درمیآورده، بلد نبوده حرف بزند، حرف بلد نیستند بزنند، خود این غلط است. نخستین انسانها که هابیل و قابیل هستند آدم و حوا هستند اینها با هم حرف زدند، کلمه، جمله، فکر، منطق، اخلاق، از اول بوده است. این تصور و تصویر غلطی که میگویند انسان نخستین، منطق نبوده، بیان نبوده، کلمه نبوده، همه اینها حرفهای بیخودی است و هیچ دلیلی بر آنها نیست اینها حدسیاتی است که میزنند و یک فلسفه مادی پشت آن است که انسان نخستین و انسانهای نسلهای قبل، نسبت به انسانهای نسلهای بعد، کلاً عقلشان کمتر است، منطقشان بدتر است، زبان ندارند، بیان ندارند، همه اینها حرف مفت است. بزرگترین نظریات فلسفی و اخلاقی که همین الآن دارند در دانشگاههای دنیا میخوانند این حرفها دو – سه هزار سال پیش گفته شده و هنوز دارند همینها را بحث میکنند. در حوزه فلسفه و اخلاق، آن بحثی که عقلی است بشر جلو نرفته است. مدام زیگزاگ میرود برمیگردد. در بحث علوم تجربی چرا. آنجایی که بحث تجربه و ابزار است ابزار و تجربه جلو میرود. تزید و یزید زیاد میشود. اما غیر از تجربه و ابزار، مسئله حقوق و اخلاق، اصلاً عوض نمیشود. همانهاست، سؤالات هنوز همان سؤالهاست و انواع جوابها هم همان جوابهاست. چه درست چه غلط. خواستم اینجا اول یک جمله معترضه در پرانتز عرض کنم. این تصور که آدمهای نخستین اینها منطق نداشتند، اخلاق نداشتند، اصلاً بلد نبودند حرف بزنند، جمله و کلمه نبوده، از خودشان صداهای عجیب و غریب درمیآوردند این حرفها دروغ و غلط است. خداوند میفرماید آدم را که خلق کرد «علّمه البیان» از همان اول بیان را به انسان آموخت. بیان، یعنی منطق و شعور، یعنی کلمه، لفظ. یعنی قدرت تبیین مفاهیم. همان اولین انسانها حرف میزدند، منطق داشتند، اخلاق داشتند، همه چیز سرشان میشد و از ما و شما هم شاید بهتر بودند. همین جنگها و دعواهایی که همین الآن در دنیا هست با ابزار جدید، بمب اتم، همینها منطقش همان است فرقی نکرده، ابزارش فرق کرده و متفاوت شده است. دعوا و جنگ و تجاوز از کجا شروع شد؟ هابیل به قابیل گفت چطوری است که هدیه تو و قربانی تو قبول شد قربانی من قبول نشد؟ چون قابیل رفته بود توی گلهاش آشغالترین و مردنیترین گوسفند را برداشته بود برای قربانی، روغن ریخته را نذر امامزاده کرده بود! آمد قربانی کرد میخواست کلاهبرداری مذهبی کند که بله، ما هم مذهبی و دینی هستیم قربانی هم کردیم، کارهای شرعیمان را انجام دادیم ولی تهش باز خودخواهی، خسّت، کلاهبرداری و دروغ است. چون هدف دین، اصلاح باطل است. قربانی و احکام شرعی ظاهری باید در آن مسیر برود نه خلاف آن. کلاه شرعی خواست بردارد ولی هابیل بهترین محصول کشاورزیاش را در راه خدا آورد داد، به کسانی که نیاز دارند یا هرطوری که باید عمل بشود.
خب تجاوز و استکبار شروع میشود. منشأ همه جنگهای جهان استکبار است. استکبار از قابیل شروع میشود بعد قابیل تصمیم به زدن و قتل هابیل میگیرد میگوید باید تو را حذف کنم. تجاوز و استکبار! هابیل جواب میدهد که منطق تو جنگ و خشونت است تو میخواهی آدم بکشی و برادرکشی. اگر تو به برادرکشی اقدام کنی، منطق تو برادرکشی است و توی این خط افتادی، خشونت و خونریزی. من نیستم.
این جملهای که قرآن کریم از هابیل و قابیل نقل میکند. تمام جنگهایی که دارد تا همین الآن میشود میکروبی، شیمیایی، اتمی، معمولی، بمباران، غارت و... منطق همه آنها همان است. که من از تو بالاترم، چرا من اینطوری تو آنطوری، تو باید تسلیم بشوی وگرنه تو را میکشم. اگر اسلام حکم جهاد ندهد در دنیا جنگ نمیشود؟ اصلاً حکم جهاد آمده چون مدام جنگ راه بیندازند. اگر در جهان بشری هیچ جنگی هیچ وقت راه نمیافتاد، هرگز اسلام حکم جهاد نمیداد. هرگز برای شهادت آیه نازل نمیشد. نیازی نبود. ولی واقعیت این است که در طول تاریخ کسانی که زور اقتصادی دارند (پول و سرمایهداری). زور سیاسی ندارند (دیپلماسی و نهادهای جهانی، رسانه) زور نظامی دارند (توپ و تانک و موشک و بمب) دارند اینها همیشه بر سر راه انسانها و جوامع انسانی موانع بزرگی ایجاد کردند و تحولات تاریخی و قدرت را در دنیا به دست گرفتند. یک زمانی فرعون بوده و قارون بوده و یک زمانی نمرود بوده تا برسد به این که یک زمانی آمریکا و شوروی بوده و الان اینطوری. همیشه قابیلهایی هستند که سهم اضافی میخواهند و میخواهند بقیه را نابود کنند جنگافروزی میکنند. زور دارند، سلاحهایشان را به بقیه نشان میدهند، برق شمشیر نشان میدهند، بمب اتم نشان میدهند که همه ساکت! هرچه ما میگوییم. بشر را به سمتی میبرند که خودشان میخواهند. حقوق تودهها و ملتها را استثمار میکنند، حق و حقوق را زیر پا میگذارند، اخلاق را نابود میکنند، مرزشناس هم نیستند، در ظلم کردن به دیگران و غارت دیگران هم اسراف میکنند حتی به اندازهای که نیاز دارند از بقیه برنمیدارند بیش از نیازشان برمیدارند! هرچه هم برندارند تخریب میکنند. تعبیر قرآن حرث و نسل، یعنی هم فرهنگ و هم حرث، یعنی کشاورزی و تولید. هم اقتصاد و هم بُعد مادی، و هم بُعد انسانی و فرهنگی و معنوی هر دو را تخریب میکنند و له میکنند و میروند.
سؤال اول: این واقعیت هست یا دروغ است؟ یعنی اگر اسلام نگوید جهاد، نگوید مبارزه، نگوید مرگ بر فرعون، مرگ بر قارون، مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل نگوید، اگر ما نگوییم، مسلمین نگویند آیا آنها کاری به کار ما و کاری به کار بشریت ندارند و میروند توی خانههایشان مینشینند کاری نمیکنند؟ امام(ره) یک وقتی گفت آمریکا برود توی کشور خودش بنشیند ما دیگر مرگ بر آمریکا نمیگوییم، از آن طرف بلند میشوی میآیی این طرف دنیا جنگ راه میاندازی، کودتا میکنی، غارت میکنی، تا اینطوری آدم نیستی ما مرگ بر آمریکا میگوییم. مثل بقیه کشورها برو و سرت را توی لاک خودت بکن! دیگر ما مرگ بر آمریکا نمیگوییم ما با آمریکا و کلمه الف.م.ر مشکلی نداریم با ظلم و طاغوت و قارون مشکل داریم. مرگ بر آمریکا ادامه مرگ بر قابیل است. مصداق مرگ بر فرعون است، مرگ بر ابوجهل و ابوسفیان است، مرگ بر یزید است. هر دورهای هر جایی، یعنی مرگ بر ظلم، مرگ بر ظالم، مرگ بر متجاوز، نه مرگ بر یک کشور خاص، ملت خاص و جغرافیای خاص. خب حالا آنها جنگها را راه میاندازند اگر شما مبارزه نکنید و برای مبارزه آماده نشوید و دفاع نکنید یعنی وا دادید و تسلیم شدید یعنی بیا غارت کن، بیا تجاوز کن. یعنی هرچه مال ماست برای توست، خودمان هم برای تو! داری این را میگویی. فقط بحث خاک و آب نیست. بحث کرامت انسان است.
سؤال بعدی؛ آیا قدرتهای ظالم جهان با گفتگو تن به عدالت میدهند؟ یعنی شما بروید با آنها حرف بزنید که لطفاً بیایید حق مارا به ما بدهید. نه آقا کجا؟ کودتا کرده، غارت کرده، شکنجه کرده، تا انقلاب نکردیم و تا چندده هزار شهید ندادیم نتوانستیم آمریکایی و انگلیسیها و اسرائیلیها را از ایران بیرون کنیم. شما آن زمان نبودید، میدانید که نزدیک صد هزار آمریکایی، انگلیسی، اسرائیلی در ایران بودند و در تمام شهرها و بر کل نهادهای حکومتی، بالا سرشان اینها بودند، از ارتش و پلیس و رادیو و تلویزیون، دانشگاهها، نفت تا خود دربار! اینها بر اینجا حکومت میکردند. مدام خواهش کنیم! آقا اگر میشود لطفاً ایران را ترک کنید! او هم میگوید اگر بقیه جاها را ترک کردیم اینجا را هم ترک میکنیم. الآن 70- 80 سال است دارند سر فلسطین مذاکره میکنند، با گفتگو. لطفاً خانههای ما را پس بدهید. چند میلیون فلسطینی را از خانههایشان بیرون ریختند، چند میلیون شخص دیگر از اروپا بلند شدند آمدند توی خانههای اینها نشستند! از 1947 تا الآن 70- 80 سال است دارد مذاکره میشود هیچ فایدهای نداشت اما در لبنان آمدند با جهاد جلوی آنها ایستادند. حزبالله به کمک بچههای ما با جهاد جلوی آنها ایستادند. دُمشان را روی کولهشان گذاشتند فرار کردند رفتند. اگر قرار بود با گفتگو مسائل حل بشود تا همین الآن هم نصف لبنان تا بیروت هنوز دست اسرائیلیها بود. خب کسانی که حرف سرشان نمیشود و اهل منطق و گفتگو نیستند شما اگر بدون مبارزه و نبرد با اینها شروع کنید لبخند بزنید معلوم است که به حقتان نمیرسید، معلوم است که تا آخر باید تحت سلطه باشید، معلوم است که هرگز حقوق مظلومین به مظلومین برنمیگردد. هرگز به آزادی نخواهید رسید و دست پیدا نخواهید کرد و همیشه برده و اسیر خواهید بود. درگیر شدند مجبوریم درگیر شویم.
آن نکتهای که میخواهم بگویم، نکته آخر بخش عرایض من اینهاست، اما درگیری و جهاد در فرهنگ اسلامی مثل فرهنگ مادی، غربی، شرقی، نیست. در جنگ، وحشیگری آزاد است. میگوید حالا که جنگ است مسئله خون و جان و منافع است، بحث مرگ و زندگی است، بحث پیروزی یا شکست است میگوید دیگر اخلاق و حقوق سرمان نمیشود! به ناموستان تجاوز میکنیم! بمب شیمیایی میزنیم! بمب اتم میزنیم! شهرهایتان را تخریب و نابود میکنیم! بچههای کوچکتان را سر میبُریم! هر کاری از ما بربیاید میکنیم! این فرهنگ جنگ قابیلی میشود.
اما از این طرف – این آیات و روایات را دقت کنید – اسلام وقتی فرمان جهاد میدهد یعنی جلوی جنگطلبان بایستید، جلوی متجاوزین بایستید، از صلح دفاع کنید، از عدالت دفاع کنید، از جوامع، از مظلوم دفاع کن، بدون جنگیدن با جنگپروران و جنگآوران نمیشود از صلح و عدالت دفاع کرد اما سؤال؟ آیا در فرهنگ جهاد اسلامی ما به هر شیوه با هر کس، هر جوری دلمان بخواهد میتوانیم بجنگیم؟ هرگز. ما میتوانیم بمب اتم بزنیم؟ صدها هزار، میلیونها انسان بیگناه را نابود میکند. آمریکاییها میزنند میتوانند بزنند، غربیها میزنند، همین کشورهایی که تحریم هستهای میکنند و میگویند نباید بمب اتم داشته باشید هر کدامشان چندصد و چند هزارتا بمب اتم دارند. آمریکا هم مصرف کرد و بعد از آن هم میگویند ما چون بمب اتم داریم ما رئیس دنیا هستیم. میدانید این 5 کشوری که در سازمان ملل حق وتو دارند، برای چه حق وتو دارند؟ چون بمب اتم دارند. حق وتو یعنی چه؟ یعنی اگر همه کشورهای دنیا رأی بدهند بگویند الف، یکی از این 5تا بگوید نه، این آنها را وتو میکند یعنی نظر این بر کل جهان، مقدم است. چرا؟ چون بمب اتم دارد. این منطق دنیا و منطق جنگل است. این که میگویند ایران نباید به بمب اتم برسد برای این که ایران ششمین آن میشود فکر میکنند ایران هم مثل اینهاست. همین که ما بمب اتم داریم حواستان باشد یک بار هم زدیم! ما رئیس هستیم. رأی ما با شما مساوی نیست، ما همه جای دنیا میتوانیم دخالت کنیم و باید دخالت کنیم. خب این منطق اینهاست.
اما منطق جنگ در اسلام، همان قرآنی که میفرماید اصل، حیات است و کشتن یک نفر مساوی با کشتن کل بشر است «مَنْ قَتَلَ نَفْسًا...» هرکس یک تن را بکشد بدون جرم و گناهی، یک وقت طرف قاتل است حکم او اعدام است بحث آن جداست، کسی که انسان بیگناه را بکشد، یک نفر، «فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جمیعاً» (مائده/ 32)؛ گویی کل بشریت را یکجا کشته است. یعنی قرآن میگوید کشتن یک انسان بیگناه مساوی است با کشتن 7 میلیارد کل بشر. خب این منطق قرآن است. پس چرا جنگ؟ برای این که اینها با جنگ دارند به کل جهان ظلم میکنند و مسلط شدند. این دارد میگوید من بمب اتم دارم همه باید حقوقشان زیر پای من باشد. ما زور داریم حمله کردیم این تیکه برای ما. ما حکومت تعیین میکنیم. ما زور داریم کودتا میکنیم! ما صدتا شکنجهگاه در زندان مثل گوآنتانامو و ابوقریب راه میاندازیم خودمان هم به بقیه میگوییم حقوق بشر! پس فرزندان قابیل، همچنان قابیلوار در کار هستند.
حالا خط هابیل باید در برابر خط خشونت و آدمکش و خونریز قابیل بایستد. از اینجاست که حکم جهاد در اسلام میآید. ولی در عین حال همین جهاد و جنگ باید در چارچوب اخلاق و حقوق باشد. ما حق نداریم به هر شیوهای بجنگیم. ما نمیتوانیم وقتی جنگیدیم پیروز شدیم بزنیم خانهها و شهر را نابود کنیم ما نمیتوانیم با مسموم کردن آب و غذای دشمن بر آنها مسلط شویم، ظلم کنیم، تجاوز کنیم، نمیتوانیم حق نداریم این کارها را بکنیم. ما میتوانیم دفع ظلم کنیم، ولی نمیتوانیم ظلم کنیم حتی به بستگان و خانواده ظالم. به ظالم هم نمیتوانیم ظلم کنیم. ما باید ظالم را مجازات عادلانه بکنیم ما حتی به ظالم هم، قرآن میفرماید ظلم نکنید «لاتعتدوا» شما تجاوز نکنید.
حالا ببینید مدام میگویند اسلام دین جنگ است، دین شمشیر است، دین خشونت است. جنگ و خشونت در تمام دنیا زیر سر شماست. حکم جهاد، دفاع از انسان و بشریت در برابر جنایات شماست. دو تیپ جنگ است، یکی جنگ شماهاست که هدفتان انگیزههای مادی و کشورگشایی و قدرت طلبی و غارت ملتها و بیشتر خوردن است. جنگهایی که هیچ هدف انسانی و رهاورد انسانی ندارد جز تخریب و ویرانگری و ظلم و فروپاشی جوامع و ذلت انسانها چیزی ندارد. شما اگر میخواهید جنگ به سبک غربی را بشناسید همین جنگ دوم جهانی، که اینها میگویند جهانی ولی در واقع جنگهای اروپایی و غربی است. ولی در کل جهان آتش آن منتشر شد. به این دوتا جنگ نگاه کنید. صد میلیون اروپایی، اروپایی را کشته است. کل اروپا به جز روسیه، به اندازه جزیرهالعرب و حجاز است. اینها ظرف سی سال با دوتا جنگ خودشان همدیگر را کشتند! همین غرب مدرن و سکولار. جنگ غیر مذهبی، جنگ مادی، غیر از این که بقیه دنیا را هم به آتش کشیدند. تا ایران ما آمده اشغال شده، میدانید در جنگ جهانی اول، اروپاییها خودشان با هم به ایران آمدند ایران ما را انگلیسها اشغال کردند جمعیت ایران نزدیک به 20 میلیون بوده، 10 میلیون ایرانی، نصف ملت را انگلیسها از گرسنگی کشتند در همین ایران. در کتابهای تاریخ خودمان هم اینها را نمینویسند خیلی جالب است! احترام انگلیس واجب است! یعنی تمام غذا، گوشت، گندم، هرچه که اینجا بود غارت کردند و برای سربازانشان بردند و برای مستعمراتشان بردند ملت ایران گرسنه ماند، کنار خیابان مردم میمردند. 10 میلیون ایرانی، نصف ملت ایران، از هر دو نفر یک نفر از گرسنگی توسط انگلیسها مُرد. هیچ کس هیچی نمیگوید. اینها هولوکاست نیست؟! بعد وقتی میگفتند مرگ بر انگلیس، میگفتند هی نگویید مرگ بر انگلیس، بد است! مرگ بر آمریکا نگویید! آمریکا تمام دنیا را به خاک و خون کشیده، آمریکا از وقتی که تأسیس شده در همین یکی دو قرن که مستقر شده، تا همین الآن در 200 جنگ حضور داشته و 200 جنگ راه انداخته است. همین الآن هم درگیر دو – سهتا جنگ است. اصلاً حکومت آمریکا با جنگ و خشونت و تجاوز سر پا ایستاده است. اگر اینها ده سال جنگ نکنند از بین میروند! فقط باید دیگران را غارت کنند. جهاد یعنی در برابر این غارت و ظلم ایستادن. هدف تمام این جنگها جابجایی مراکز قدرت و منابع ثروت بوده است که جنگ از آن طرف آلمان و اتریش، در جنگ اول کی، در جنگ دوم هم آلمان و ایتالیا و ژاپن، یک طرف. آن طرف آمریکا، انگلیس، فرانسه و شوروی، بعدش هم روسهای تزاری. خب اینها دوتا بلوک قدرت بودند، جنگها در دنیا که با همدیگر میجنگند همه سر قدرت است. منابع ثروت و قدرت از این طرف برود آن طرف، از آن طرف بیاید اینطرف. بعد مثل آلمان شکست میخورد قدرت و ثروت میافتد دست آمریکا و انگلیس. باز بین آمریکا و شوروی دعوای قدرت و ثروت بین چپ و راست، کمونیزم و سرمایهداری راه میافتد. باز بعد از شوروی همینطور. دنیا مدام در جنگ است. این جنگها هدفش همه غیر انسانی است اهداف قابیلی دارد نه هدفش انسانی است نه روش جنگیدنشان انسانی است. خب این جنگ در جهان است.
اما جنگ الهی، جنگ عقیدتی، جنگ جهادی، جهاد اسلامی، هدف آن، جابجایی قدرت و ثروت، تسلط بر دیگران، ظلم به دیگران نیست، دفاع از مظلوم است احقاق حق است، کنار زدن چپاولگر سلطهطلب است. هدف این جنگ این است. اسلام و قرآن، دین ضد جنگ است. جهادش هم جهاد برای مهار جنگها و مهار تجاوز است. میآید قدرتهای سیاسی نظامی جهان را در خارج و داخل هرجا که سلطه و دیکتاتوری است میخواهد آنها را بهم بزند تا بتواند یک تمدن باشکوه اخلاقی، الهی، انسانی بنا کند و آن وقت است که وقتی امنیت است، وحدت است، تجاوز دشمن نیست، فکر و فرهنگ و اقتصاد و علم و سیاست و حقوق و اخلاق، همه در جامعه پرورش پیدا میکند و امکان رشد پیدا میکند.
حالا من چندتا آیه عرض میکنم و عرض خود را ختم میکنم. ببینید آیات جهاد را، که مدام میگویند جنگ، خشونت، قانون جنگ در اسلام: آیه اول: آیه 190 سوره مبارکه بقره: اعوذبالله من الشیطان الرجیم. «وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ...» حداقل 3 پیام در این 4- 5 کلمه است. 1) با چه کسی بجنگید؟ با کسی که با شما وارد جنگ شده است «الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ» یعنی آنها جنگ را شروع میکنند. اگر کسانی با شما وارد جنگ شدند و دارند به مسلمین و به مستضعفین جهان تجاوز میکنند یا مستقیم به خود شما و به خاک کشور شما، «الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ» نه این که همینطوری با همه وارد جنگ شوید! ما که با همه دعوا نداریم. با کسی که جنگطلب است جلوی آنها میایستیم و میجنگیم. پس 1) «قَاتِلُوا»، نبرد واجب است مثل نماز. در راه حفظ کرامت انسان. منتهی این نبرد باید فیسبیلالله باشد یعنی در راه ارزشها و در راه خدا و در راه حق باشد. نمیگوید «قاتلوا فی سبیل انفسکم» برای خودتان بجنگید. ما میجنگیم تا قویتر بشویم! تا اشغال کنیم! تا غارت کنیم! تا رئیس شویم! نه، این جنگها همهاش حرام است. تنها جنگ و نبردی که جائز بلکه واجب است نبرد فیسبیلالله است یعنی در راه حق، در راه خدا و در راه دفاع از مظلوم. حق، یعنی عدالت، یعنی توحید، یعنی رستگاری بشر. فقط نبرد در این مسیر، بقیه جنگها و خشونتها آدمکشی و حرام است و جنایت است. «قَاتِلُوا» نبرد واجب است. منتهی فیسبیلالله، در راه خدا و در راه حق نه برای این که شما از باب استکبار و گردنکلفتی بجنگید! یعنی جنگ گردن کلفتی و این که نژاد ما از نژادهای دیگر بالاتر است! قومیت ما، زبان ما، حتی جنگ دینی، حتی جنگ مذهبی، خب آنها مسیحی هستند ما مسلمانیم باید با آنها بجنگیم. آن سنی است، آن شیعه است باید با هم بجنگیم. همه این جنگها حرام است. ما در قرآن چنین جنگهایی نداریم. جنگ با متجاوز. جنگ با کسانی که علیه توحید و عدالت دارند در جهان کار میکنند. با چه کسی بجنگیم؟ با هرکسی که گیرمان آمد؟ نخیر. «الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ» فقط با آنهایی که با شما میجنگند نه با بقیه. با آدمهای بیگناه نه. با آدم بیسلاح نه. قتل عام مردم نه. «الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ» آنهایی که دارند شماها را میکشند. بعد بلافاصله میفرماید: «وَلَا تَعْتَدُوا» از مرز اخلاق و انسانیت تجاوز نکنید. نبرد کنید اما از حد نگذرید. در جنگ یک مرتبه نگو شریعت و واجب و حرام را ولش کن! اخلاق را ولش کن! حقوق انسانها، حقوق الهی انسانها را ولش کن! بزن و برو! در جنگ باید به هر شیوهای برنده شویم! نخیر. «لَا تَعْتَدُوا». در همین چند کلمه، در باب فلسفه و روش جنگیدن چندتا اصل است؟ بعد میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ» خداوند دوست ندارد اینهایی را که بیترمز هستند و از مرز و از خط قرمزهای اخلاقی در جنگ عبور میکنند. اسیر را میکشد. تجاوز میکنند، خانههایشان را در سرشان خراب کنند نابود کنند، چاههایشان را مسموم کنند، بمب اتمی و شیمیایی بزنند، اینها حرام است. در همین یک آیه، یک سطر است، 6 اصل در باب اخلاق مبارزه و حقوق جنگ بیان شده است. «یُقاتلوا» تو نمیتوانی بگویی من مسلمان هستم تابع خدا هستم ولی فقط در نماز و روزه و زیارت. همان خدایی که گفت نماز بخوان و روزه بگیر همان خدا گفت نبرد کن. پس چطور دین را از سیاست جدا میکنید؟ آقا دین ما فقط نماز و روزه و زیارت امام رضا(ع) است! برای چی؟ این دین را از کجا آوردی؟ خدا گفته. خب همان خدا گفته قاتلوا، همان خدا گفته که نبرد و جهاد کنید. در عرصه مباحث سیاسی، اقتصادی با ظلم دربیفتید.
اصل دوم؛ فیسبیلالله است. وقتی گفتی فیسبیلالله، یعنی دیگر این جنگ، جنگ نژادی، قومی، جنگ برای پول و قدرت و غارت و غنیمت، جنگ برای قدرت و ریاست، جنگ برای انتقام شخصی، جنگ برای فخرفروشی، تمام این جنگهای دنیا حرام میشود.
اصل بعدی؛ با چه کسی بجنگیم؟ «الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ» فقط با آنهایی که با شما میجنگند نه با انسانهای بیگناه و بیسلاح.
اصل بعدی؛ حتی بعد از این که جنگ شما در راه خداست، فقط هم با دشمن است که دارد با شما میجنگد میجنگید حتی با او هم به روشهای غیر اخلاقی و ظالمانه نجنگید. حتی با او هم. «لَا تَعْتَدُوا» اصول را رعایت کن. شما مجاهد هستی، شما گلادیاتور نیستی. شما ماشین جنگی نیستی، مجاهد هستی. اخلاقی هستی، برای خدا داری میجنگی. کودک را بگیری سرش را ببُری که بقیه بترسند! خب بله، این ممکن است جواب بدهد و یک عده زیادی بترسند. زنده زنده اسیر را در آتش بسوزانی، خب این برای ارعاب است که بترسند. هم داعش این کار را برای ترساندن میکند، هم آمریکا، عکسهای زندانهای گوانتانامویش را میآورد که چطوری این بیچارههای مردم عراق و افغانستان که از خانههایشان دفاع میکردند لخت و مادرزاد کردند به آنها تجاوز میکنند مجبورشان کردند که خودشان به هم تجاوز کنند، سگ درنده را به جانشان میاندازد، به برق وصلشان میکنند. عکسهای گوآنتانامو را بیرون دادند میدانسند که کینه ایجاد میکند ولی گفتند ارعاب هم میکند یک کاری کنیم بترسند. خب بله در منطق جنگ، از آمریکا تا داعش تا صدام این روشها هست. هیتلر هست، آمریکا هست، اسرائیل هست، همه شما این کارها را میکنید. اما در جهاد اسلامی «لَا تَعْتَدُوا» هیچ عمل غیر انسانی و خلاف اخلاق نباید انجام بدهید حتی اگر طرف دارد با تو میجنگد و وحشی است، «إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ» خداوند میفرماید هدف شما از جهاد، همان هدف شما از نماز است. میخواهید من دوستتان داشته باشم، اگر میخواهید من عاشق شما باشم و دوستتان داشته باشم، حتی در جنگ، اخلاق را و عدالت را رعایت کنید. یعنی خدا میگوید من عاشق کسانی هستم که مجاهد هستند و در راه حق میجنگند و در عین حال اصول را رعایت میکنند.
امام صادق(ع) فرمودند وقتی پیامبر(ص) میخواستند به جنگ مشرکین نیرو بفرستند که بروند با مشرکین بجنگند و جلوی متجاوزین را بگیرند و یا خطوط دفاعی شرک را بشکنند برای ارتباط آزاد با مردم و آگاه کردن آنها که مکتب و مذهبشان را انتخاب آزادانه بکنند، پیامبر(ص) در آخرین لحظه فرماندهان را جمع میکردند «إذا اَرادَ اَنْ یَبْعَثَ سَریَّةً دَعاهُمْ فَاَجْلَسَهُمْ بَیْنَ یَدَیْهِ...» فرماندهان نظامیشان را جمع میکردند و میگفتند بنشینید. «ثُمَّ یَقولُ: سیروا بِسْمِ اللّهِ...» میگفتند حرکت کنید برای خدا و به نام خدا. «وَ بِاللّهِ...» با تکیه به خدا و با کمک خدا، خدا فرض نیست، قرارداد نیست، حقیقت است، اگر برای او حرکت کنی واقعاً کمکتان میکند. «وَ فى سَبیلِ اللّهِ...» و فقط هدفتان الله باشد. «وَ عَلى مِلَّةِ رَسولِ اللّهِ...» بر اساس مکتب پیامبر، «لا تَغُلّوا، وَ لا تُمَثِّلوا...» مبادا از دشمن اسیر گرفتید تکه تکهشان کنید و به جنازههایشان اهانت کنید، جنازههایشان را آتش بزنید، کاری که آنها با ما میکنند. «وَ لا تَغْدِروا..» در جنگ کلاهبرداری نکنید. ما در جنگ تاکتیک داریم اما خیانت نداریم. فرق این دوتا با هم این است که، «تاکتیک» شما ممکن است در جبهه وانمود کنید من دارم از این طرف میآیم ولی یک مرتبه از این طرف ضربه بزنی این عیب ندارد. «الحرب خدعه» جنگ، یعنی تاکتیک. اما «خیانت» فرمودند خیانت نکنید، خیانت چیست؟ میروید قرارداد امضاء میکنید که فعلاً آتشبس، دشمن مطمئن میشود بعد شب حمله کنید. این خیانت است این تاکتیک نیست. جنگ اسلامی حتی به دشمن صددرصد میگوید اگر آنها جنازههای شما را سوزاندند و تکه تکه کردند شما حق ندارید این کار را بکنید، به جنازههای آنها توهین نکنید. «لا تُمَثِّلوا» یک وقت مُثله نکنید و بخواهید انتقام بگیرید و «لَا تَعْتَدُوا» تجاوز نکنید و «لا تَغْدِروا» کلاهبرداری نکنید. دروغ نگویید، خیانت نکنید. بله تاکتیک اِعمال کنید، فریب جنگی لازم است اما قرارداد امضاء میکنید بعد درست همان لحظه یا فردایش زیر آن بزنید، فرمودند ما اینطور پیروزی را نمیخواهیم. چون پیروزی اصلی پیروزی در محضر خداست.
خب من خواستم بخشی از اصول مربوط به جهاد اسلامی و تفاوت آن با جنگ در تمام جهان را عرض کنم و فلسفه جهاد. انشاءالله موفق و مؤید باشید.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی